تک‌ پارتی نامجون

-یاااا ا/ت وایسا داری کجا میری
+نامجونا اینجا خیلی قشنگه
_میدونم ولی لازم نیست اینطوری بکنی الان میوفتی
+نه نمیوفتم یوهووووو
(ا/ت دیوانه شد) نامجون به‌ دختر روبه‌روش که چقدر خوشحال بود نگاه می‌کرد تازگی ها این دو قرار می‌گذاشتن ولی نامجون خیلی وقت بود ا/ت رو میشناسه و امروز میخواست بهش پیشنهاد ازدواج بده ولی نمیتونست جرعتش رو جمع بکنه چون هر وقت به‌ ا/ت نگاه می‌کرد همه چیز رو فراموش می‌کرد چند قدم اومد جلو و دست ا/ت رو گرفت با هم رفتن و روی میز پیک‌نیک نشستن ا/ت غذا ها رو آورد جلو و تا شب با هم بازی کردند و خوش گذروندن دیگه وقت رفتن بود
_نامجونا خیلی ممنون روز خیلی خوبی بود
+خواهش میکنم ا/ت ولی ازت یه چیزی میخوام
_چی
+جلوش زانو زدم و گفتم ا/ت میشه بشی ملکه زندگیم از روزی که دیدمت به‌ همین‌ روز فکر میکردم
باهام ازدواج میکنی
_سرش رو تکون میده آره آره
+از اینکه قبول کرد خوشحال شدم
حلقه رو توی دستش کردم و بوسیدمش عاشقتم ا/ت
-منم همینطور نامجون
پایان
دیدگاه ها (۰)

پوستر جدید فیک عشق منظمم

/39158506/برای آجیم امیدوارم دیگه ناراحت نباشی

دخترا روز همتون مبارک

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩 ⁵⁵ا/ت: خون خودم رو ریختم که قسم بخورم هیچو...

پارت 10 بادیگارد رفت بیرون و جعبه رو باز کردم دیدم یه لباس خ...

پارت ۲۸ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط